Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش ایکنا؛ نشست «فراز و فرودهای فرماندهی جبهه ایران در جنگ تحمیل و اختلاف ارتش و سپاه» عصر امروز دوم مهرماه، با سخنرانی جعفر شیرعلی‌نیا، پژوهشگر حوزه دفاع مقدس و محسن رفیقدوست، فرمانده اسبق سپاه پاسداران در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

رفیقدوست در ابتدای این نشست اظهار کرد: مقام معظم رهبری امسال چند بار گفتند جنگی اتفاق نمی‌افتد و مذاکره‌ای هم در کار نیست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هرچند ما همه احتیاط‌ها را انجام می‌دهیم، اما معتقدم جنگی اتفاق نمی‌افتد، چراکه آمریکایی‌ها جرئت چنین کاری را ندارند.

وی ادامه داد: وقتی شور انقلاب اسلامی، دنیا را فرا گرفت، سران دنیا در جزیره گوادلوپ جمع شدند که این انقلاب نباید پیروز شود و اگر پیروز شد، باید آن را در نطفه خفه کنیم و به همین دلیل جنگ علیه ما شروع شد. البته از همان ۲۴ بهمن‌ماه و دو روز بعد از پیروزی انقلاب، جنگ گروهک‌ها بر علیه انقلاب آغاز شد. یکی از افسرانی که در کودتای نوژه دستگیر شده بود، گفت که ما یکسال قبل به آمریکایی‌ها گفته بودیم آماده کودتا هستیم، اما آنها گفتند که الان وقت کودتا نیست، اما بعد از سقوط دولت بازرگان گفتند که الان وقت کودتا است.

رفیقدوست با اشاره به حمایت گسترده از صدام حسین در جریان جنگ تحمیلی اظهار کرد: بعد از شکست کودتا، جنگ تحمیلی را بر علیه ما راه انداختند. جنگی که بسیاری از کشورها و از جمله کشورهای عربی از صدام حمایت کردند و ارتش ما هم ضعیف شده بود؛ هرچند که ارتش هم بخشی از کار را انجام داد و برخی از ارتشی‌ها از قبل از انقلاب با انقلابیون تماس گرفته بودند.

فرمانده اسبق سپاه پاسداران یادآور شد: وقتی صدام حسین به خوزستان حمله کرد، لشکر ۹۲ زرهی در اهواز بود، اما این لشکر که صدها تانک و نفربر داشت، فقط دو تانک آنها برای دفاع آماده بود و مردم بقیه تانک‌ها را در خیابان‌ها از کار انداخته بودند. سپاه هم که تازه تشکیل شده بود. روز نهم اسفند سال ۵۷ بنده را صدا زدند که امام فرموده‌اند سپاه تشکیل شود و شما به آنجا بروید، چراکه این انقلاب نیازمند نیرویی برای حفاظت از دستاوردهای آن است، چراکه ارتش مسئولیت سرزمینی دارد، اما سپاه باید از انقلاب حفاظت می‌کرد.

وی ادامه داد: ۳۲ کشوری که از صدام حمایت می‌کردند و ما از آنها اسیر داشتیم، عراق را کاملاً مجهز کرده بودند. کشورهای شرقی هم که با صدام رابطه داشتند، می‌گفتند ما همه سلاح‌ها را به عراق فروخته‌ایم. در چنین شرایطی بود که جنگ بر علیه ما آغاز شد. در این ایام با معضلی هم مواجه بودیم که بنی صدر به عنوان جانشین فرمانده کل قوا دارای دیدگاه‌های خاصی بود و از جمله اینکه معتقد بود سپاه نباید در امور جنگ دخالت کند.

رفیقدوست اظهار کرد: امثال آقای شمخانی معتقد هستند که بنی صدر احمق بود، اما بنده معتقدم که وی خائن بود. در این شرایط، رهبر معظم انقلاب به جبهه رفتند و باعث افزایش روحیه نیروها شدند. اولین جایی که شاهد تبلور حضور مردم در جبهه بودیم، مقاومت ۳۴ روزه مردم خرمشهر در برابر حمله صدام بود، لذا همه مردم تشویق به حضور در جبهه شدند. میانگین سن بسیجی‌ها هم ۲۳ سال بود.

رفیقدوست بیان کرد: چون سن بنده بالاتر بود، بنابراین بین ارتش و سپاه بالانس بودم. البته اختلاف کلی و جدی بین ارتش و سپاه وجود نداشت، بلکه آنها معتقد بودند که جنگ یک کار تخصصی است و برخی از برنامه‌های سپاه را مخالف دروس دانشگاهی خود می‌دانستند. از سوی دیگر، سپاه بهتر از ارتش پشتیبانی می‌شد. بنابراین اختلاف به معنایی که مانع جنگ شود، وجود نداشت.

وی ادامه داد: عملیات‌هایی هم که در جبهه صورت گرفت، سه دسته بودند؛ یکی آنهایی که از سوی سپاه انجام شد، دوم عملیات‌هایی که از سوی ارتش انجام شد و سوم هم عملیات‌هایی بود که با مشارکت هر دو صورت می‌گرفت. بنابراین بنده هیچ وقت چیزی به نام اختلاف بین ارتش و سپاه حس نکردم.

فرمانده اسبق سپاه پاسداران یادآور شد: با آن امکاناتی که در اختیار دشمن بود و اصلاً کم نمی‌آورد و با امکانات اندکی که داشتیم، اما اتفاقی در جنگ افتاد که منجر به پیروزی ما شد و آن هم حضور بسیج در جبهه بود. شیوه رزم آنها برای دشمن ناشناخته بود و لذا دشمن در مقابل آن شیوه‌ها نمی‌دانست چه کاری باید انجام دهد و واقعاً این عامل پیروزی ما بود.

وی ادامه داد: در عملیات فتح بستان، راه حلی که ما انتخاب کرده بودیم، لو رفته بود، لذا امکان نداشت که میدان مین پاکسازی شود. بنابراین فرمانده می‌گوید ۹۰ نفر می‌خواهیم که خود را فدا کنند تا میدان باز شود، اما ۱۰۹۰ نفر داوطلب شدند و به قید قرعه ۹۰ نفر از آنها انتخاب شدند و در نهایت بستان با فداکاری آنها آزاد شد.

حین پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در موضع ضعف بودیم

در ادامه این نشست شیرعلی‌نیا اظهار کرد: آقای رفیقدوست از افرادی هستند که معتقدند ما در زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در موضع ضعف نبودیم، اما شواهد نشان می‌دهد که ما با مشکلات زیادی مواجه بودیم. در واقع در وضعیت نزدیک به متلاشی شدن بودیم. رهبر انقلاب هم در مورد جلسه با فرماندهان لشکر ۲۷ به این مشکلات اشاره کرده‌اند و این نشان می‌دهد که در سال ۶۷ در چه وضعیت سختی قرار داشته‌ایم.

وی ادامه داد: آقای کریم عبادت که از فرماندهان ارتش بودند نیز در کتاب "تنها در قلاجه" روایت‌های تکان‌دهنده‌ای از سال‌های آخر جنگ بیان می‌کنند. در بهار ۶۷ وضعیت بسیار سخت بوده و ما تلفات زیادی داده‌ایم و در همان چند ما ۲۱ هزار و ۲۳۰ نفر شهید داده‌ایم. لذا برخلاف نظر آقای رفیقدوست ما در سال آخر جنگ وضعیت مناسبی نداشته‌ایم و حتی بیشترین تعداد اسرا در همین چند ماه پایانی بوده‌اند.

این پژوهشگر حوزه جنگ تحمیلی گفت: نشانه‌های این مشکلات از سال‌ها قبل از سال ۶۷ وجود داشته است. سوال از آقای رفیقدوست این است که آیا فرماندهان جنگ این مشکلات را می‌دیدند یا خیر و با چه توجیهی از این مشکلات عبور می‌کردند؟ سه جریان که توجه چندانی به آنها نشده است، جریانی است که سال ۶۲ بعد از عملیات خیبر شکل می‌گیرد و تعدادی از نیروهای لشکر ۱۰ سیدالشهدا عضو آن هستند. جریان دوم گروهی از داخل ارتش هستند که سال ۶۵ نامه‌ای در نقد جنگ و نادیده گرفتن ارتش می‌نویسند. گروه سوم هم افرادی در داخل نظام بودند که انتقاداتی با جنگ داشتند و یکی از آنها حجت‌الاسلام حسن روحانی بود.

شیرعلی نیا یادآور شد: نقاط مشترک درباره نامه گروه ارتشی و سپاهی وجود دارد که از جمله از فقدان علم و تجربه کافی در مورد جنگ سخن گفته شده است. درباره طرح و برنامه‌ها هم گفته شده تفکرات مسئولان عمدتاً تک‌بعدی است. همچنین از حضور اندک مجلس در مسائل مربوط به جنگ انتقاد شده است. همچنین ارتشی‌ها تذکراتی در مورد محسن رضایی و عدم توجه وی به انتقادات بیان کرده‌اند.

وی تصریح کرد: بنده از خاطرات مرحوم آیت‌الله هاشمی چنین برداشت کردم که ارتشی‌ها چند بار تلاش کردند که با حضرت امام دیدار کنند، اما بعداً تصمیم بر این شد که این مشکلات در سطوح دیگر حل شود و حتی مرحوم هاشمی توصیه کرده بودند که امضاهای خود را پایین نامه نیاورید. جریان دوم گروهی از افسران ارتش بودند که در تبلیغات مرسوم با باند سیدمهدی هاشمی ربط داده می‌شدند، اما واقعیت این است که آنها ربطی به این باند نداشتند.

این پژوهشگر حوزه جنگ تحمیلی بیان کرد: گروه سوم هم گروه مجمع عقلا بود که آقای روحانی مسئول آن بودند که یکی از اعضای این مجمع به آقای محسن رضایی خبر می‌دهد که اینها دنبال صلح هستند و ایشان هم فوراً به امام نامه می‌نویسند که این مجمع عقلا باید تعطیل شود. خود محسن رضایی هم می‌گوید که خوف این می‌رفت که این بحث‌ها به جامعه سرایت کند و لذا ممکن است به جنگ لطمه بزند، لذا امام هم دستور دادند که جلسات این مجمع باید تعطیل شود. به این دلایل است که بنده معتقدم در سال ۱۳۶۷ وضعیت بدی داشتیم و حتی وقتی منافقین حمله کردند، این حمله با حضور مردم خنثی شد.

شلیک به عربستان؛ شرط قذافی برای تحویل موشک به ایران

رفیقدوست در ادامه این نشست اظهار کرد: بنده از بخشی از سخنانی که آقای شیرعلی‌نیا بیان کردند، اصلا اطلاع نداشتم. اما بنده از کسانی بودم که می‌گفتم جنگ نباید تعطیل شود. حضرت امام هم چنین نظری داشتند، اما می‌فرمودند جاهایی را بزنید که مردم بی‌گناه در آنجا نباشند.

وی ادامه داد: وقتی جنگ علیه شهرهای ما آغاز شد، بنده نزد قذافی رفتم و درخواست موشک کردم. اما وی گفت به یک شرط به شما موشک می‌دهم که یکی از آنها را به عربستان بزنید و من هم گفتم چشم می‌زنم. از سوی دیگر باید بگویم که ما امروز بهره جنگ تحمیلی را می‌بریم. اگر شعار حمله به ایران تبدیل به واقعیت نمی‌شود، به دلیل همان دوران جنگ بود و ما الان در بسیاری از زمینه‌ها در زمره کشورهای طراز اول دنیا هستیم.

فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: البته اختلافاتی جزئی هم بود، اما در همان عملیات خیبر که عملیاتی بسیار موفق بود، ارتش به ما کمک کرد. در واقع کمتر عملیاتی بود که ارتش به سپاه کمک نکرده باشد. امروز هم معتقدم چنان قدرتی داریم که اگر به ایران حمله شود، اسرائیل را نابود خواهیم کرد.

نامه‌ها؛ نشان‌گر عمق اختلافات درباره جنگ

در ادامه این نشست، شیرعلی‌نیا مجدداً به بیان نکاتی درباره سخنان رفیقدوست پرداخت و گفت: حدود ۹۰ صفحه نامه در مورد مشکلات ناشی از جنگ و اختلافات موجود نوشته شده، اما تاکنون مورد بررسی قرار نگرفته است. وقتی این نامه‌ها را بررسی می‌کنیم، اتفاقاً متوجه می‌شویم اختلافات عمق زیادی دارد. همین که یک گروه چهار هزار نفره منافقین موفق می‌شوند تا نزدیک کرمانشاه پیش بیایند نشان می‌دهد که در آن مقطع چقدر مشکلات زیاد بوده است.

وی ادامه داد: در عملیات قادر، آقای صیاد شیرازی به جایی می‌رسد که معتقد است وی را تنها گذاشته‌اند تا شکست بخورد. حتی آقای محسن رضایی توضیح می‌دهد که بعد از عملیات بدر، چقدر فشار به سپاه زیاد شد و در نهایت به صیاد شیرازی میدان داده شد. در خاطرات تراب ذاکری که از نزدیکان شهید صیاد شیرازی بود هم اشاره زیادی به اختلافات سپاه و ارتش شده است.

شیرعلی‌نیا اظهار کرد: محسن رضایی می‌گوید تعداد شهدای عملیات کربلای چهار فقط هزار نفر است. بنده در اینجا می‌خواهم از آقای رفیقدوست بپرسم که آمار واقعی شهدای عملیات‌های کربلای چهار و پنچ چند نفر بوده است؟ شما قبلا گفته‌اید که این تعداد حدود پنج تا شش هزار نفر بوده است، اما بنده آمار را با اسم دیده‌ام که چند برابر این تعداد هستند. همچنین بفرمایید آیا به حضرت امام(ره) هم اینگونه آمار می‌دادید؟ بنده در بنیاد شهید نفوذی ندارم، اما شما به راحتی می‌توانید آمارها را از آنها بپرسید.

رفیقدوست:‌ به حضرت امام دروغ نگفتم

رفیقدوست در ادامه گفت: قبل از عملیات کربلای چهار محسن رضایی نزد من آمد و گفت می‌خواهیم عملیات بزرگی انجام دهیم، لذا نیازمند حجم زیادی از آتش هستیم و سفارش دوازده میلیون گلوله خمپاره داد و در نهایت در داخل آنها را ساختیم، چون اگر می‌خواستیم بخریم باید سه میلیارد دلار پرداخت می‌کردیم. کربلای چهار هم اساساً والفجر ۱۰ بود و عملیات هم لو رفته بود، اما فرماندهان ما اطلاعی از این ماجرا نداشتند.

وی ادامه داد: خود بنده معتقد به متوقف کردن عملیات بودم. ما دویست و شصت هزار نیرو به این عملیات بردیم. البته تعدادی از ائمه جمعه و وزرا هم به آنجا آمده بودند که بعداً همگی فرار کردند، چون خود را باخته بودند. حتی محسن رضایی و رحیم‌صفوی هم خود را باخته بودند.

رفیقدوست تاکید کرد: بنده هیچگاه به حضرت امام(ره) دروغ نگفتم، چراکه معتقد بودم وی چشم برزخی دارد. در بسیاری از موارد هم مطالب را به احمدآقا منتقل کرده و ایشان هم در اختیار حضرت امام قرار می‌دادند.

وی در پایان سخنان خود گفت: البته بنده آمارهای شما در مورد شهدای کربلای چهار و پنج را قبول ندارم. کل شهدای انقلاب اسلامی از ۱۵ خرداد ۴۲ تا سال ۱۳۶۷ تعداد ۲۲۷ هزار نفر است که فقط ۷۰ هزار نفر از آنها در کردستان شهید شدند. از کل نیروهای عملیات کربلای چهار هم که دویست و شصت هزار نفر بودند، حدود شصت هزار نفر شهید، اسیر و مجروح شدند و دویست هزار نفر سالم برگشتند.

انتهای پیام

منبع: ایکنا

کلیدواژه: ایکنا نشست فرماندهی جبهه ایران خانه اندیشمندان علوم انسانی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۲۲۸۸۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

افرادی که در کودکی محبت ندیده اند این ۷ ویژگی را دارند

آیا تا به حال فکر کرده اید که چگونه جو عاطفی خانه در دوران کودکی شخصیت ما را به عنوان یک بزرگسال شکل می دهد؟

کمبود محبت در دوران کودکی، اثری منحصر به فرد بر شخصیت و رفتار افراد بر جای می گذارد.

به گزارش روزیاتو، بزرگ شدن در چنین محیطی فقط به معنای از دست دادن فرصت در آغوش گرفتن عزیزان خود یا صحبت های صمیمانه با آن ها نیست، بلکه اساساً می تواند بر دیدگاه و رفتار فرد در بزرگسالی تأثیر بگذارد.

برخی از این نشانه ها در آینده به شکل ظریفی خود را نشان می دهند.

۱) مشکل در برقراری ارتباط عاطفی

برای کسانی که بدون محبت بزرگ شده اند، ایجاد پیوندهای عاطفی در بزرگسالی می تواند یک مشکل بزرگ باشد. فقدان نزدیکی عاطفی در طول سال های شکل‌گیری شخصیت آنها اغلب باعث ایجاد یک مکانیسم دفاعی طبیعی با جدایی عاطفی می شود.

این جدایی می‌تواند به شیوه های مختلفی مانند مشکل برای بیان احساسات، احساس ناراحتی هنگام لمس فیزیکی یا پرهیز از برقراری رابطه عاطفی ظاهر شود.

این ویژگی ها اغلب منجر به سوء تفاهم شده و روابط شما را تحت تاثیر خود قرار می دهند.

۲) عزت نفس و اعتماد به نفس پایین

ویژگی مشترک کسانی که در دوران کودکی خود محبت کافی ندیده اند، فقدان عزت نفس و اعتماد به نفس است. این باور در ذهن این افراد پرورش یافته که آن ها لایق عشق و محبت نیستند.

این باور اغلب منجر به کاهش عزت نفس می شود، زیرا این افراد به ارزش و توانایی های خود شک می کنند. آنها همچنین ممکن است با احساس بی کفایتی دست و پنجه نرم کرده و دائماً خود را با دیگران مقایسه کنند.

علاوه بر این، این افراد اعتماد به نفس ندارند، از خطرات و ریسک ها اجتناب کرده و به دلیل ترس از شکست یا طرد شدن در منطقه امن خود می مانند.

۳) نیاز بیش از حد به کنترل

بزرگ شدن در یک محیط سرد از لحاظ عاطقی اغلب باعث نیاز به کنترل در بزرگسالی می شود.

این افراد ممکن است تمایل به مدیریت ذره بینی و ریزبینانه موقعیت ها و افراد اطراف خود داشته باشند.

آنها استانداردهای سفت و سختی داشته و اگر کارها طبق برنامه‌شان پیش نرود، به شدت مضطرب می شوند.

این نیاز به کنترل در روابط عاطفی می تواند سرریز شود و آنها را وادار کند که هر حرکت و رفتاری را به شریک زندگی خود دیکته کنند. این کنترل بیش از حد، ناشی از ترس است؛ ترس از رها شدن، آسیب دیدن یا ماهیت غیرقابل پیش‌بینی رفتار انسان ها.

۴) تمایل به کمال‌گرایی

برای کسانی که بدون محبت بزرگ شده اند، کمال‌گرایی اغلب به یک حالت پیش‌فرض تبدیل می شود. گویی آنها به دنبال عشق و تاییدی هستند که در کودکی از دست داده بودند.

این رگه کمال‌گرایی در زمینه های مختلفی از زندگی افراد نمایان می شود؛ از کار گرفته تا روابط عاطفی.

آن‌ها استانداردهای بسیار بالایی را برای خود تعیین می‌کنند و وقتی به این استانداردها نمی رسند، احساس استرس و ناامیدی زیادی به سراغشان می آید.

متأسفانه، این کمال‌جویی بی وقفه می تواند به فرسودگی شغلی، اضطراب و گاهی اوقات حتی به مسائل مربوط به سلامت روان مانند وسواس یا اختلالات خوردن منجر شود.

۵) مشکل در اعتماد کردن به دیگران

یکی دیگر از ویژگی‌هایی که معمولاً در افرادی یافت می‌شود که در دوران کودکی خود کمبود محبت را تجربه کرده‌اند، مشکل در اعتماد کردن به دیگران است.

این عدم اعتماد می تواند ناشی از حمایت عاطفی غیر قابل اعتماد یا متناقضی باشد که در دوران کودکی دریافت کرده اند.

این افراد اغلب در زمینه به اشتراک گذاشتن احساسات واقعی خود با دیگران مشکل دارند، از ترس اینکه آسیب ببینند یا طرد شوند. این ترس می تواند آنها را از ایجاد روابط عمیق و معنادار باز دارد.

فقدان اعتماد آنها همچنین می تواند منجر به یک حالت کنترل و هشدار مداوم شود که در آن افراد همیشه مراقب نشانه های خیانت یا رها شدن هستند.

۶) ترس از رها شدن

یکی دیگر از ویژگی های رایج در میان کسانی که در دوران کودکی محبت ندیده اند، داشتن ترسی عمیق از رها شدن است.

این افراد همیشه بابت از دست دادن عزیزانشان نگران هستند، حتی هنگامی که دلیلی واقعی برای این نگرانی وجود ندارد.

این نگرانی می‌تواند آنها را در روابط عاطفی بیش از حد وابسته یا کنترل‌گر کند، زیرا سعی می‌کنند که از تحقق بدترین کابوس‌هایشان جلوگیری کنند.

اما نکته اینجاست: این ترس اغلب تبدیل به یک پیشگویی منفی ساختگی می شود. اضطراب مداوم آنها افراد دیگر را پس می زند و این باورشان را تأیید می کند که رها شدن اجتناب‌ناپذیر است.

۷) مشکل در تعیین مرزهای سالم

افرادی که با کمبود محبت بزرگ شده اند، اغلب در تعیین مرزهای سالم در روابط خود مشکل دارند. ریشه این مشکل را می توان در تجربیات دوران کودکی آنها پیدا کرد. ممکن است که نیازها و احساسات این افراد در کودکی به طور مداوم نادیده گرفته شده باشد.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • اجلاسیه شهدای بهمئی برگزار می‌شود
  • کدام استان‌ها بیشترین شهدای مبارزه با مواد مخدر را دارند؟
  • افرادی که در کودکی محبت ندیده اند این ۷ ویژگی را دارند
  • ساخت پیشرفته‌ترین سلاح‌ و سامانه‌های کشف و شناسایی در پدافند
  • نداشتن بصیرت نسبت به دشمن، راه نفوذ او را باز می‌کند
  • حرکت بر لبه فناوری، راهبرد ارتش برای مقابله با تهدیدات مدرن است
  • مراسم چهلم شهدای حمله به کنسولگری ایران در دمشق فردا برگزار می‌شود
  • مراسم چهلم شهدای حمله به کنسولگری ایران دردمشق فردا برگزار می‌شود
  • ارائه ۹میلیاردی خدمات بسیج سازندگی در اردستان
  • برترین موتورکراس سواران تبریز معرفی شدند